۱۳۹۱ دی ۵, سهشنبه
اسناد وافعه تاسوعا حقیقت نهفته در پشت سانسور رسانه ها در ایران
فشای یک دروغ گسترده رسانه ای در ایران
حقیقت نهفته در پشت سانسور رسانه های ایران که اگر در داخل کشور
دست به افشای آن بزنی و به سانسور و تحریف حقایق اعتراض کنی ؛
سرنوشتی همچون ستار بهشتی و نسرین ستوده ها در انتظارتان خواهد بود.
رسانه های حکومتی ایران حقایق را آنگونه که می خواهند به خورد مردم
می دهند؛ و با تحریک احساسات مردم متعصب مذهبی در جهت رسیدن به
آمال خود و ضربه زدن به مخالفین در داخل و خارج کشور بهره برداری
می کنند .......
دست به افشای آن بزنی و به سانسور و تحریف حقایق اعتراض کنی ؛
سرنوشتی همچون ستار بهشتی و نسرین ستوده ها در انتظارتان خواهد بود.
رسانه های حکومتی ایران حقایق را آنگونه که می خواهند به خورد مردم
می دهند؛ و با تحریک احساسات مردم متعصب مذهبی در جهت رسیدن به
آمال خود و ضربه زدن به مخالفین در داخل و خارج کشور بهره برداری
می کنند .......
۱۳۹۱ دی ۱, جمعه
فیلم کلیپ از اعتراض برهنه علیا الماجده المهدی و گروه فمن در استکهلم
۱۳۹۱ آذر ۱۹, یکشنبه
16 آذر، نه به تفکیک جنسیتی، نه به حجاب!
با توجه به فرارسیدن روز 16 آذر؛روز دانشجو تصمیم گرفته ام این هفته مقاله ام را راجع به تفکیک جنسیتی و حجاب اختصاص دهم. از وقتی که در ایران دانشگاه تاسیس شده و مبارزات دانشجویی شکل گرفته دیده ایم که دانشگاه سنگر برابری، سکولاریزم و آزادی و بیان خواسته های اجتماع بوده است.مشخصا در زمان جمهوری اسلامی دیده ایم که دانشگاه همیشه مورد هجوم اوباشان حکومت اسلامی قرار گرفته است.یکی از جنایات جمهوری اسلامی در دانشگاه ها طرح ضدانسانی و ضدزن تفکیک و جداسازی جنسیتی بوده است. گرچه از بدو به روی کار آمدن این رژیم به طرق مختلف بحث تفکیک جنسیتی در دانشگاه ها اعمال می شده است اما در سال 1390 اکثر رشته ها و دانشگاه های کشور مورد تفکیک جنسیتی قرار گرفتند و این اقدام باعث اعتراضات شدید دانشجویان شد و دیده ایم که دانشجویان دست به تجمع زده اند و بوسیله نیروی حراست دانشگاه و بسج و لباس شخصی ها تهدید و سرکوب شده اند. از طرف دیگر جمهوری اسلامی بارها و بارها نشان داده است که با انسانیت رابطه ایی ندارد و آن را با هویت و تاریخچه اش و نیز برای نمونه با تاسیس رشته هایی نظیر آیین همسرداری و زندانبانی آن را بیشتر اثبات کرده است. در همین راستا دختران و زنان در جمهوری اسلامی همیشه مورد ظلم و جنایت بیشتری قرار گرفته اند و مورد شکنجه های جسمی و روانی بیشتری بوده اند از جمله آن ها می توان به اجباری بودن حجاب در سطح جامعه و نیز در دانشگاه ها پرداخت.
طرح اجباری پوشش در دانشگاه های جمهوری اسلامی وجود داشته است چه در آن زمان که چادر برای دانشجویان دانشگاه آزاد اجباری بود و چه در زمان حال حاضر که دختران تحت فشارهای شدیدی قرار گرفته اند و حق ندارند پوشش خود را آنطوری که می خواهند انتخاب کنند و محکوم هستند به پوشیدن لباس های تیره و باید گفت که این رژیم با شادی جوانان و زنان مخالف است و می خواهد دوره جوانی با همه ویژگی هایش را در جامعه با سرکوب از بین ببرد.اما بارها دانشجویان و زنان نشان داده و ثابت کرده اند که با این سرکوب ها و جنایات عقب نشینی نخواهند کرد و مطالبات خود را با جدیت بیشتری فریاد خواهند زد. اتفاقا در عمل این هیولاهای اسلامی هستند که عقب نشسته اند و در این میدان عملا دانشجویان، زنان و دانشجویان برنده این میدان تا به اینجا بوده اند.
اما ترس جمهوری اسلامی از دانشگاه و دانشجویان چیست؟
ترس اصلی حکومت از دانشگاه ها بر می گردد به فضای اعتراض آمیزی که در تمام مراحل چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب می توان در دانشگاه ها دید. زیرا که دانشجویان یکی از بخشهای همیشه معترض بوده اند و نمی خواهند تحت سلطه یک حکومت دیکتاتوری قرار بگیرند و جمهوری اسلامی این موضوع را بخوبی درک کرده است که دانشجویان و زنان در کنار بخشهای دیگر از عوامل اصلی انقلاب در ایران می باشند و آن ها هستند که روزی این رژیم را به زیر خواهند کشید و هرچه این سرکوب و فضای امنیتی شدیدتر باشد دانشجویان صدای اعتراضی خود را بلندتر خواهند کرد.
به امید روزی که تلاشهای انقلابی دانشجویان و زنان به نتیجه برسد و جمهوری اسلامی به طور کلی محو گردد. زنده باد آزادی و برابری.
تفکیک جنسیتی دانشگاهها یا انقلاب(سرکوب) فرهنگی دوم
سیاست تفکیک جنسیتی در جمهوری اسلامی ابعاد مختلفی را پوشش میدهد. عوامل جمهوری اسلامی از سال 57 که هنوز حکومت اسلامی پا نگرفته بود شروع به اسلامیزه کردن اقشار و ابعاد مختلف جامعه کردند. در ابتدای امر، خمینی فرمان رعایت پوشش حجاب را در ادارات دولتی داد واتفاقا از همان ابتدای کار هم با مخالفت مردم علی الخصوص زنان مواجه شد. ولی عوامل جمهوری اسلامی گزینه سرکوب را تیک زدند و شروع به سرکوب کردند و در ادامه، سیاست حجاب اجباری، وضع قوانین مردسالارنه بر پایه دین و مذهب، سیاست تفکیک جنسیتی در مراکز تحصیلی، در باشگاههای ورزشی و تفریحی، در اتوبوسها و حتی صف های خرید مواد خوراکی و غیره و غیره را عملی کردند. ابزار پیاده سازی این سیاست از ابتدا فشار، اجبار، سرکوب و حتی شکنجه بوده و هست. چرا که این سیستم دیکتاتوری و مذهبی با کنترل زنان و مبارزه با آنها خواسته نیمی از جمعیت یک جامعه رو کنترل کند. در واقع سیاست تفکیک جنسیتی بار تبعیضی بالایی داشته است و در طول سه دهه گذشته، بخش عظیمی از زنان را از شرکت در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و علمی محروم ساخته است. این سیاست تا به امروز ادامه داشته است. تا جائیکه نتایج مطالعات مجمع اقتصاد جهانی در سال ۲۰۱۲ نشان میدهد که ایران در زمینه شکاف جنسیتی، از بین ۱۳۵ کشور جهان، با دو پله سقوط نسبت به سال ۲۰۱۱، رتبه ۱۲۷ را به دست آورده است.
در رابطه با دانشگاه، سیاست تفکیک جنسیتی بر میگردد به " انقلاب فرهنگی" . انقلاب فرهنگی یک سری سیاست ها و اقداماتی بود که جمهوری اسلامی در راستای اسلامیزه کردن دانشگاهها در رابطه با نظام آموزش عالی انجام داد. این برنامه و سیاست را در سالهای بین 59 تا 62 که دانشگاهها را تعطیل کرد پیش رفت. سوال اینجاست چرا اسلامیزه کردن دانشگاهها؟ چرا انقلاب فرهنگی و اساسا انقلاب فرهنگی به چه معنا هست؟ و تفکیک جنسیتی چه رابطه ای به انقلاب فرهنگی دارد؟
در سالهای اول بعد از انقلاب 57 ، دانشگاهها یکی از مراکز جدی مخالفت با خمینی و جنبش اسلامی بود و گروههای مختلف سیاسی در دانشگاه ها بطور علنی فعالیت می کردند. فضای ایجاد شده بعد از انقلاب از نظر سیاسی و اجتماعی و دست بالا داشتن مردم و مشخصا سازمانها و احزاب سیاسی ضدسلطنتی و ضد مذهبی و فعالیت علنی آنان بشدت نیروهای ملی- اسلامی به رهبری خمینی را نگران کرده بود. و به دلیل هراس شدیدی که اسلامیها از فضای اعتراضی دانشگاهها داشتند، در سال 59 خمینی به تصفیه و اسلامیزه کردن دانشگاهها تأکید کرد و هم چنین به ضرورت ایجاد «انقلاب اساسی در دانشگاههای سراسر کشور»، «تصفیه اساتید مرتبط با شرق و غرب»، «تبدیل دانشگاه به محیطی برای تدوین علوم عالی اسلامی» و «عدم وابستگی آن به احزاب، کمونیسم و مارکسیسم» و هم چنین "پیوند حوزه و دانشگاه" اشاره کرد. سپس با دادن فرمان حمله، نیروها و اراذل و اوباش نظام به دانشگاهها حمله کردند و با دانشجویان درگیر شدند و با دستگیری و به گلوله بستن دانشجویان و مردم و کشتن و دستگیر و بازداشت کردن بسیاری از دانشج.یان و اساتید و مردم تصمیم به بستن دانشگاه را عملی کردند. همه این بساطی که پیاده شد، به دلیل نگرانی و هراسشان از فضای سیاسی و علی الخصوص فضای چپ، مارکسیستی و کمونیستی دانشگاه بود و تنها با بستن چند ساله دانشگاه ها سعی کردند از این فضا خلاص شوند.
این روند ادامه پیدا کرد اما مشخصا از اواخر دهه هفتاد و در دهه هشتاد و با عروج اعتراضات در سال 88 جنبش اعتراضی و سرنگونی طلبانه در دانشگاه ها بیش از پیش حکومت را عقب راند تا اینکه جمهوری اسلامی اقدام به اجرای کردن با شدت بیشتر سیاست تفکیک جنسیتی و اخراج اساتید سکولار و دانشجویان سکولار و حتی کارمندان دانشگاه که تشخیص میدهد مخالف رژیم هستندکرده است، و در واقع به نوعی دارد "یک انقلاب فرهنگی دیگری" را پیش میبرد.
هدفی که حکومت دنبال میکند همانگونه که اشاره کردم کنترل فضای سیاسی دانشگاه هست. دانشگاه از ابتدای شروع به کار جمهوری اسلامی به عنوان سنگر آزادی و برابری و هم چنین دانشجویان به عنوان پرچمداران آزادی و برابری عمل کردند. و این برای رژیم یک امر ثابت شده است. جالب اینجاست که با تمام سرکوب ها ، بگیر و ببندها و اسلامی کردن دانشگاهها، حکومت نتوانسته سیاست خود را عملی کند و آنچه که میخواهد را پیاده کند. نگرانی و ترس رژیم از دانشگاهها کتمان ناپذیر است. به همین دلیل با سیاست تفکیک جنسیتی ابزار کنترلی ایجاد کرده که بتواند دانشگاهها را مهار کند. جدا کردن دانشجوهای دختر و پسر سیاستی فراتر از این را پیش میبرد که جلوی ارتباط آزادانه دانشجوهای دختر و پسر را بگیرد و این همه و همه در جهت کنترل فضای دانشگاه هست. این ترس و نگرانی را چه چیزی ایجاد میکند؟
اینکه در طول سه دهه گذشته دانشگاه ثابت کرده که همچنان سنگر آزادی و برابری هست و با همه فشارها و سیاست های ضدانسانی جمهوری اسلامی این سنگر رو حفظ میکنند. اعتراضات دانشجویان در دهه 80 و مشخصا دانشجویان چپ که بسیار رادیکال و پیشرو خواسته های قشرهای مختلف جامعه از مطالبات دانشجویان تا زنان و کارگران و.... را مطرح میکردند نمونه بارزی ازمبارزات دانشجوئی است. این دانشجویان با شعارهای "تفکیک جنسیتی ملغی باید گردد" ، "آزادی برابری" ، "حجاب اجباری لغو باید گردد" ، "جنبش دانشجویی متحد جنبش کارگری و جنبش زنان است" ، " سوسیالیسم یا بربریت" "آزادی برابری هویت انسانی" "یک کره زمین یک نژاد و آنهم نژاد انسانی" و شعارهای رادیکال دیگر به جنگ با قوانین ارتجاعی حاکم بر جامعه و دانشگاه و فضای ضد انسانی ، خفقان و پرمعضل جامعه رفتند. هم چنین اتفاقاتی که در کوی دانشگاه در اواخر دهه 70 افتاد و جنایاتی که رژیم با حمله به کوی دانشگاه انجام داد. و بسیاری اقدامات و مبارزات دانشجوئی در سراسر ایران. هرچند این اعتراضات با سرکوب و دستگیری از سمت جمهوری اسلامی مواجه شده ولی تاثیر مبارزات دانشجوئی همیشه ماندگار شده و هیچوقت نگرانی و هراس رژیم از بین نرفته. چرا که اگر در دانشگاهی فضای سرکوب ایجاد کرده، در دانشگاه دیگری جنبش دانشجوئی به پا خواسته است. و این اتفاقات این پیام را به حکومت میرساند که " دانشگاه زنده است" .
در این اواخر علی الخصوص بعد از اعتراض 88 که فضای اعتراضی جامعه و دانشگاهها دارد تشدید میشود و مردم منتظر روزنه ای برای شروع اعتراضات خیابانی هستند، به نگرانی جمهوری اسلامی افزوده شده و سعی دارد در قالب تفکیک جنسیتی و اسلامی کردن دانشگاهها، ابزار کنترل دانشگاه، این پایگاه سیاسی جامعه را قویتر کند. مبادا جنبش دانشجوئی به پا خیزد و شعله های یک انقلاب را روشن کند. بنابراین حکومت این بساط را راه انداخته است.
اما آیا جمهوری اسلامی در پیاده سازی این سیاست موفق شده است؟ آنچه بطور کلی از جامعه ایران مشخص است شکست این حکومت در همه عرصه بجز عرصه چپاول و غارت مردم و جنایت است. عرصه تفکیک جنسیتی و اسلامیزه کردن کلیت جامعه یکی از عرصه هایی است که رژیم در آن شکست خورده است. فضایی که مردم در آن زندگی می کنند، از روابط دختران و پسران، تا پارتی های مختلط و فستیوالهایی نظیر آب بازی و مو فرفری ها که بارها به ان اشاره کردم، نشان میدهد که جامعه ایران علی الخصوص نسل جوان ایران، زیر بار تفکیک جنسیتی نمیروند و مشخصا زنان که تحت هیچ فشاری زیر بار حجاب نمی روند. عقب زدن این مقوله توسط دانشجویان را نیز بارها و بارها در فضای دانشگاه مشاهده کرده ایم. نمونه اخیر آن دانشگاهی در کردستان بود که در ابتدای سال تحصیلی 91-92 و پس از مدت کوتاهی از پیاده سازی چند باره سیاست تفکیک جنسیتی، دختران دسته جمعی به کلاس پسران و بالعکس پسران دسته جمعی به کلاس دختران رفتند. این یعنی شکست سیاست رژیم. دانشجویان زیر بار فشارهای جمهوری اسلامی نمیروند و اقدامات رژیم را از طریق راههای مختلف پس میزنند. این جدال تا دست یابی به آزادی و برابری ادامه دارد. دانشگاه زنده است.
۱۳۹۱ آذر ۱۲, یکشنبه
:ادامه انقلاب مردم مصر، اینبار علیه مرسی و دولت اسلامگرا!
بدنبال اقدام روز پنجشنبۀ ˈمحمد مُرسیˈ رئیس جمهور مصر، در صدور بیانیۀ قانون اساسی، قاهره روز جمعه شاهد برپایی تجمع موافقین وی در مقابل کاخ ریاست جمهوری و همچنین تظاهرات مخالفین مُرسی در میدان التّحریر بود. به گزارش خبرگزاری آلمان از قاهره ، محمد مرسی روز پنجشنبه اصلاحاتی در قانون اساسی را امضاء کرد که تصمیماتش را از بازنگریهای قضایی مصون می دارد. این گزارش حاکیست، محمد مرسی روز پنجشنبۀ هفتۀ گذشته، با صدوراین بیانیه، مجمع مؤسّسان قانون اساسی و مجلس شورا را از منحل شدن توسط دستگاه قضائی مصون کرد که این اقدام وی با مخالفت نیروهای مدنی که این اقدام را زمینه سازی برای نوع جدیدی از دیکتاتوری خواندند، روبرو شد. طبق بیانیۀ قانون اساسی جدید مصر، دادستان کل مصر از قدرت برکنار شد!
در تظاهرات مخالفین مرسی، تظاهرکنندگان که به دعوت نیروهای سکولار، اتحادیه های کارگری و نیروهای سوسیالیست و نیروهای مدنی و با مشارکت دهها هزار نفر برپا شد، علیه محمد مرسی و اخوان المسلمین شعار سردادند. همچنین در تظاهرات موافقین تصمیم های اخیر رئیس جمهور مصر که توسط اخوان المسلمین و جریان سلفی در برابر کاخ ریاست جمهوری برپا شد، سخنانی توسط برخی از نمایندگان جریان سلفی مصر در حمایت از تصمیم های مرسی، ایراد شد، که همین جمایت جریانات تندروی راست اسلامگرا، خود نشان از مقدمات ایجاد دیکتاتوری ای دیگر از نوع خمینی میباشد
. این تظاهرات زمانی بر پا شد که مصر شاهد اوضاع وخیم اقتصادی نیز می باشد و آقای مرسی بجای ساماندهی اوضاع نابسامان اقتصادی بدنبال اقتدارگرایی خویش است. تصمیمات مُرسی برای تشکیل یک دیکتاتوری از نوع اخوان المسلمین و سلفی، با هشیاری مردم انقلابی مصر افشا گردیده و مردمی که تجربۀ دیکتاتوری از این نوع را پیشتر در ایران دیده بودند، با افشای بیانیۀ مرسی به میدان التحریر(آزادی) ریختند و علیه مرسی فریاد زدند که "دیکتاتوری هرگز، اسلام سیاسی هرگز" و شعار دادند که اسلام سیاسی و دیکتاتوری جدید را بهیچ وجه نمیخواهند.
همچنین هشدار کارشناسان و سیاستمداران مصر از احتمال وقوع کودتای نظامی بمنظور پایان دادن حرکت هشیارانۀ مردم نیز میرود، که این نیز نشانگر چهرۀ حقیقی جناح بالصطلاح دمکرات و لبخند به لب اسلام سیاسی ، از نوع اخوان و مُرسی ست و بمنظور اقتدارگرایی اسلام سیاسی و بی حقوقی عموم اقشار جامعۀ مصر، و این اقتدارگرایی بنوعی جزئی جدایی ناپذیر از اسلام سیاسی است. بعبارتی انقلاب "نان، آزادی و کرامت انسانی" مردم انقلابی مصر علیه دیکتاتوری و بی حقوقی عموم مردم که از سال پیش با تجمع مردم در میدان التحریر آغاز و منجر به فروپاشی دیکتاتوری حُسنی مبارک گردید، سردمداران زر و زور را واداشت تا اینبار اهرم مذهب را وارد معادلات خود کرده و مجدداً بخواهند دیکتاتوری را به مصر بازگردانند و بنوعی همچون انقلاب 57 ایران، جریان انقلاب را قربانی سود جویی ها و مطامع خویش سازند. اما مبارزه در مصر ادامه دارد و مردم نشان میدهند که زیر بار دیکتاتوری و استبداد و استثمار نمیروند. مصر دوره حساسی را پشت سر میگذارد و نیروهای چپ و سکولار وظایف سنگینی به دوششان است.
سنگسار بزرگترین جنایت مهیب علیه زنان!
همه انسان های آزادیخواه و برابری طلب می دانند که مذهب ضد انسانیت است و تمام مذاهب در این موضوع متفق القول هستند. البته در تمام این جنایات، ظلم بر روی زنان بیشتر از مردان بوده است زیرا که مذاهب و بخصوص اسلام زن را تنها یک کالا و یک موجود ناقص العقل می داند و زن موجودی تحت مالکیت مرد است، حال می خواهد این مرد پدر وی باشد یا برادر یا همسر یا حتی پسر همسایه و محله و یا مرد قانون. اما من می خواهم در این مقاله به یکی از جنایت های مذهب علیه انسان و مشخصا زنان یعنی سنگسار اشاره کنم. این عمل وحشیانه متعلق به دوره بربریت و وحشیگری بشردر عصر حجربوده و هم زمان با پدیدار شدن اولین دین نیز پایش را در زندگی بشریت باز کرد و کسانی که قدرت و زمام امور را در دست داشتند این عمل را بر زنان و مردان انجام می دادند اما با به وجود آمدن دین اسلام این جنایت به اوج خود رسید. در زمان محمد تعدادی از یهودیان و نیز چند زن غیریهود از قبایل مختلف آن دوره به جرم "زنا"(رابطه جنسی خارج از ازدواج و رابطه بین بالصطلاح محارمین ) محکوم به سنگسار شده و جان خود را از دست دادند. اما با نگاهی در طول تاریخ می توانیم ببینیم بیشترین قربانیان این عمل زنان هستند زیرا که تنها زن است که تحت مالکیت است و مرد حق دارد هم زمان 4 زن عقدی و بی نهایت صیغه داشته باشد اما زن نمی تواند زندگی خود را انتخاب کند و با کسی که دوست دارد رابطه ایی داشته باشد.
اما در عصر حاضر و از زمان به روی آمدن جمهوری جنایت کار اسلامی در ایران تعداد بسیاری از زنان به جرم های واهی سنگسار شدند و جان خود را از دست دادند.گرچه تعداد قربانیان سنگسار در جمهوری اسلامی به شدت زیاد بوده اما در اثر مبارزات مردم آزادیخواه در سطح ایران و ابعاد بین المللی و مشخصا کمیته بین المللی علیه سنگسار و اعدام و شخص مینا احدی حکومت اسلامی مجبور به عقب نشینی شده و صحبت از تغییر قانون مجازات اسلامی و حذف سنگسار از قوانین شد. هرچند در سال 2012 خبر 4 زن که به طور پنهانی در ایران سنگسار شدند منتشر شد.
البته در این میان کسانی بوده اند که از هراس سنگسار زندگی خود را در گوشه سیاه زندان به دست خود تمام کرده اند.
گرچه می توان در مورد این جنایت ها صفحه ها نوشت و شکایت کرد اما تصمیم گرفتم صرفا به جای نوشتن و شکایت کردن تمام انسان های آزادیخواه و برابری طلب را به مبارزه علیه این جنایات جمهوری اسلامی تشویق کنم و از آن ها بخواهم که در برابر این همه ظلم و جنایت با هم یک صدا شوند و حکومت اعدام و سنگشار را به گور بسپاریم و قطعا این احکام را برای همیشه از زندگی زنان و مردم پاک کنیم. مرگ بر جمهوری اسلامی زنده باد آزادی و برابری
حکم حکومتی خامنه ای!
پس از گذشت حدود یک ماه از اخطار خامنه ای به احمدی نژاد در خصوص سازگار شدن با قوه قضائیه و قوه مقننه، که جنبه سمبلیک داشت و خامنه ای میخواست با این کار نشان دهد که تصمیم گیرنده اول رژیم است و این چندماه آخر ریاست جمهوری احمدی نژاد را با کمترین هزینه ها و درگیریها به اتمام برساند، اینبار خامنه ای از حکم حکومتی استفاده کرد و روز چهارشنبه، اول آذرماه، از نمايندگان مجلس اسلامی خواست تا طرح سوال از محمود احمدی نژاد را ادامه ندهند و گفت: "ادامه اين کار، آن چيزی است که دشمن می خواهد." در مطلب قبلی ام در این خصوص به تفصیل به دلایل ممانعت خامنه ای از طرح سوال یا استیضاح از احمدی نژاد پرداختم. ولی در این دست نوشته میخواهم به این بپردازم که اول اینکه در دیکتاتوری بودن حکومت جمهوری اسلامی هیچ شکی نیست و وجود چنین احکامی که یک فرد به عنوان رهبر یک حکومت می تواند در مواقعی که لازم بداند، فراتر از اختیارات قانونی خود در قانون اساسی جمهوری اسلامی، حکم صادر کند، خود گواه و سند و مدرکی از یک حکومت دیکتاتوری محض است.
نکته بعدی اینکه با بالا گرفتن اختلافات درونی رژیم به اضافه بحرانهای ناشی از فشارهای بین المللی، این حکم حکومتی نشان می دهد بحران سیاسی جمهوری اسلامی نه تنها با تهدید یک ماه پیش خامنه ای التیام بخشیده نشد، بلکه طبق پیش بینی قبلی شدت گرفته، تا جائیکه خامنه ای را مجبور به استفاده از این حکم کرد. در واقع طرح سوال از احمدی نژاد که ظاهرا به دلایل معضلات حاد شده اقتصادی اخیر در جامعه ایران مطرح شده، اساسا بر میگردد به واکنش به فضای اعتراضی موجود در دل جامعه که بصورت اختلافات بین جناح ها و دسته ها و باندها و گروههای مختلف رژیم خودش را نشان میدهد و چیزی فراتر از حل معضلات اقتصادی است. و از آنجائیکه راه حل معضل سیاسی جمهوری اسلامی به یک بن بست اجتناب ناپذیر ختم میشود، کلیت رژیم تنها به یک ابزار نیاز دارد تا صدای معترضین درون رژیمی را خفه کند و در این وضعیت حکم حکومتی تنها ابزاراین کار است. آنهم صرفا برای کمی کند کردن این شرایط بحرانی، نه تغییر یا بهبودی در وضعیت بحرانی. در این دست نوشته خواستم تنها به حکم حکومتی در قالب یک ابزاری که کارکرد مشخصی در مواقع بحرانی رژیم دارد و ماهیت آن برای حفظ نظام ، بپردازم. سرنگونی جمهوری اسلامی یک واقعه اجتناب ناپذیر برای رژیم است و صادر کردن چنین احکامی خود گواه سر رسید هر چه زودتر این واقعه می باشد.
اشتراک در:
پستها (Atom)