۱۳۹۱ آذر ۹, پنجشنبه

مرگ يكي ازبازجويان و شكنجه گران زندان اوين



جعفر مسجدي رييس اتحاديه صنف چوبفروشان از اعضاي سپاه پاسداران و عضو هئيت موتلفه تهران روز چهارشنبه يكم آبان مرد و جسدش را در قطعه 6 بهشت زهرا به خاك گور سپردند .

وي از بازجويان و شکنجه گران و تير خلاص زنان اوين در سالهاي نخست حكومت خميني بود .

وي كه از چوب فروشان قديمي تهران بود بعد از انقلاب دردستگاه سركوب وشكنجه رژيم قرار گرفت و تا آخر عمر حضور فعالي داشت و در ارگان سپاه و اطلاعات خدمت ميكرد .

وي به همراه مهدي شريف نيا كه يكي از شكنجه گران اوين است در زندان اوين به عنوان بازجو و شکنجه گر فعاليت ميكرد . خودش بارها در مشاجرات صنفي كه در بازار داشتند به اين خدمت جنايتكارانه اش اذعان نموده بود بطوريكه در بازار وي را بعنوان تيرخلاص زن ميشناختند .

در مراسم ختم او يکي از پسران خامنه اي گويا مجتبي شرکت داشته است.

وي كه عضو صنف چوب فروشان بود در سال 87 بعد از فوت كمال رخ صفت از اعضاي موتلفه و رئيس سابق اين صنف ، از طرف رژيم بعنوان رييس اتحاديه صنف چوب فروشان معرفي شد تا هر چه بيشتر بتواند خوي وحشي خودش را در سركوب بازاريان چوب فروش بكار بگيرد .

روز تشييع جنازه ، تعدادي از چوب فروشان كه از قديم اين مزدور را مي شناختند ميگفتند که جعفر مسجدي و مهدي شريف نيا و كمال و اكبر رخ صفت در شكنجه و تير خلاص زدن و ترور هاي مخالفين دست داشته اند .جعفر مسجدي خودش نيز در مشاجره اي که در انتقال صنف چوب فروشان از تهران به شهرک صنعتي خاوران در سال 84بين اتحاديه و کسبه رخ داد گفته بود « من خودم تير خلاص زن بودم يه روزي »

نشریه کودکان مقدمند٬ شماره ۹۸ منتشر شد


تجاوز جنسی به افراد خانواده که به اشتباه عبارت «زنای با محارم» برای آن بکار می رود، پدیده ای است جنسی که بین خویشاوندان نزدیک از یک خانواده رخ می دهد. مهمترین شکل آن ارتباط بین پدر و دختر است ولی بین مادر و پسر و خواهر و برادر و حتی در اشکال گوناگون دیگری نیز میتواند رخ بدهد.
این اتفاق بیشتر زمانی که مادر در خانه حضور ندارد رخ می دهد. ولی زمانی که یک و یا هر دو والدین به دلایلی چون اعتیاد و... در خانه حضور واقعی ندارند، و یا در نبود روابط جنسی سالم بین آنها خطر بروز چنین روابطی وجود دارد. هنگامی که این پدیده رخ می دهد اغلب به دلیل مسائل فرهنگی و ترس از برچسبهای بعدی و طرد شدن از جامعه، معمولا پنهان نگه داشته می شود.
این سکوت باعث بوجود آمدن مشکلات دیگری برای فرد قربانی و در نهایت جامعه می شود. گاهی مخفی نگاه داشتن این مسئله می تواند تداوم عمل تجاوز را باعث شود و یا حتی گاهی باعث فرار دخترها از خانه شود زیرا قربانی از افشای موضوع و گناهکار دانسته شدن از طرف دیگران می ترسد و با این اقدام تصمیم به نجات خود از وضعیت موجود دارد.
از آنجایی که ما در ایران در بیشتر زمینه ها و بویژه مواردی که عمکرد دولت زیر سوال است، آمار دقیقی نداریم و در این مورد خاص تابو بودن این مسئله که باعث مخفی نگه داشته شدن آن، باعث شده است که از تعداد واقعی قربانیان کاملا بی اطلاع باشیم، اما بنا به اظهارات کارشناسان مسائل اجتماعی، خانوادههایی با ساختار ضعیف اقتصادی و فرهنگی، بیشتر در معرض آسیب قرار دارند و خانوادههایی از طبقه مرفه بهتر می توانند با این مشکل کنار بیایند یا آن را پنهان کنند و یا به نوعی آن را حل کنند.
افراد تجاوزگر به ظاهر هیچ گونه ویژگی خاصی ندارند و به راحتی و بدون هیچ منعی در جامعه ظاهر می شوند، و نمی توان آنها را به گروه و یا دسته خاصی محدود نمود. اما از شاخصهای مهم در ایجاد این پدیده می توان از قدرتی نابرابر که بین زن و مرد در جامعه ای با تفکر مردسالار وجود دارد، نام برد. جامعه ای که تمامی قوانین آن بر علیه زنان است و آنان را کالای جنسی تلقی می کند، کالایی که فقط در اختیار مردان است و برای باز تولید همان جنس، که باید پاسخگوی نیاز مردان باشد بکار می رود. در چنین ساختاری مردان تجاوزگر (پدر و برادر) از قدرت مشروع بی حدی برخوردار هستند و دختران هیچ هویت مستقل و تعریف شده ای ندارند؛ که میتوان برای نمونه از منع مجازات پدر و گاهی برادر اگر شاکی خصوصی نداشته باشد، در قتلهای ناموسی نام برد. یا حتی گاهی در بعضی موارد می توان تحت عنوان تنبیه دختران، قتلی را مشاهده نمود که مداخله قانون را در مسائل خانوادگی و خصوصی منع می کند که مورد تایید و پذیرش دولت و مقامات جمهوری اسلامی است.
با توجه به مطالب بالا، می توان زمینه های تجاوز جنسی و تکرار آن را در خانواده در چند مورد دسته بندی کرد:
ــ زمانی که پدر از نفوذ بی حد در خانواده برخوردار است و نگرانی از پیگرد قانونی هم ندارد.
ــ با توجه به تفاوت تربیت دختران و پسران و جامعه پذیری آن٬ اینکه پسرها باید فعال باشند و دخترها منفعل در صورت رفتار ناپسند و زشت پسرها، دخترها باید سکوت و حتی گاهی گذشت کنند.
ــ قضاوتهای اجتماعی و فرهنگی که باعث می شود شخص قربانی زیر سوال برود و به چالش گرفته شود نه فردی که تجاوز کرده است، چون معمولا قربانیان دختران هستند و جامعه پدر سالار این فرصت را به قضاوت کنندگان می دهد تا شخص قربانی خطا کار باشد.
ــ همچنین میتوان به شرایط خانوادگی مانند شرایط اقتصادی، تحصیلات، اعتیاد، سوابق طلاق، گرایشات مذهبی و یا با پیشینه کیفری که فرد تجاوزگر در آن بزرگ شده است اشاره کرد.
با توجه به مطالعات انجام شده در زمینه های روانشناسی، افرادی که مشکلاتی در کنترل خشم یا عدم موفقیت در زمینه های مختلف زندگی یا ناتوانی در ارتباط سالم با خانواده دارند، بیشتر اعمال خشونت می کنند. چرخه خشونت می تواند تکرار شود؛ چه بسا پدرانی که شاهد خشونت و ناهنجاری در زندگی بوده اند و به راحتی در بزرگسالی به خشونت کنندگان تبدیل شوند.
در خانوادههایی که فرهنگ پدرسالار حاکم است و زنان را جزو اموال خود محسوب می کند و پدران را صاحب و مالک دختران خود می دانند، از آنها سوءاستفاده می شود. به طور کلی در خانواده هایی که ساختار سنتی و غیردموکراتیک دارند و یا خانواده هایی که با خودکامگی و تسلط و برتری شخص پدر روبرو هستند، امکان تجاوز جنسی بیشتری دیده شده است.
تجاوز جنسی در تمامی اقشار مختلف جامعه میتواند رخ بدهد اما آمارها حکایت از آن دارد که بیشتر در خانوادههایی این اتفاق می افتاد که  ساختار اقتصادی ضعیف دارند و یا بازتاب آن در طبقات فرودست بیشتر است.
تا زمانی که دولت جمهوری اسلامی نپذیرد که این مشکلات در جامعه وجود دارد و قربانیان را متهم کند، این خشونت در جامعه بازتولید می شود و نمیتوان از وقوع مجدد آن کاست.
باید چاره ای اندیشید، باید زنان را به حقوق خود آگاه کرد، باید خانه های امن فراهم کرد تا در صورت وقوع چنین حوادثی به اجبار به محیط ناامن خانه برگردانده نشوند.
نگرشهای پدرسالاری را باید از بین برد و باید از حقوق بیحد و غیرانسانی مردان کاست.

سفارت ایران در برلین در اعتراض به سیاست های سرکوبگرانه حکومت ایران امروز اشغال شد


چهارشنبه ۲۸ نوامبر ۲۰۱۲

سفارت ایران در برلین در اعتراض به سیاست های سرکوبگرانه حکومت ایران امروز اشغال شد


سفارت ایران در برلین در اعتراض به سیاست های سرکوبگرانه حکومت ایران امروز اشغال شد
امروز در یک اقدام برنامه ریزی شده گروهی از پناهجویان سیاسی مخالف رژیم جمهوری اسلامی به همراه فعالین سیاسی آلمانی‌ در اقدامی متهورانه سفارت رژیم را در برلین به تصرف خود در آوردند و نزدیک به ۱ ساعت در محل باقی‌ ماندند .

این آکسیون با پایین کشیدن پرچم رژیم و آتش زدن آن، همچین به ا‌حتزاز در آوردن پرچم سرخ و مشکی‌ آغاز شد و با قرائت بیانیه رسمی‌ کنشگران و قبول مسئولیت این اقدام از سوی پناهجویان سیاسی ایرانی که در همبستگی‌ و حمایت از اعتصاب غذای نسرین ستوده در ۴۳ روز آن، همچنین زندانیان سیاسی دیگر،خواستار آزادی بی‌ قید و شرط کنشگران سیاسی در ایران که در بند رژیم فاشیستی،اسلامی ایران هستند شدند.

۹ نفر از شرکت کنندگان در این اقدام شجاعانه بازداشت شده‌اند و ساعت ۲۰ تجمعی از طرف حامیان برای درخواست آزادی آنان در برلین برگزار خواهد شد.از همه‌ی فعالین در برلین دعوت می‌شود برای حمایت از این حرکت و کسانی که سفارت را اشغال کرده‌اند هم‌اکنون خود را به محل برسانند!

خبر موثق:

اسامی دستگیر شدگان:ایرانی‌

هومر،امید،حمید،صادق،کیوان،راد،حمید
 
گزارشی از :آرش دوست حسین
مطالب مرتبط :

آخرین گزارش از وضعیت و شرایط آکسیون ضّد جمهوری اسلامی و اشغال سفارت ایران در برلین

 

تمامی‌ دستگیر شدگان آکسیون سفارت برلین آزاد شدند


۱۳۹۱ آذر ۸, چهارشنبه

آکسیون علیه اعدام گوتنبرگ سوئد 24نوامبر2012

فیلم کامل از آکسیون علیه اعدام در گوتنبرگ سوئد 24 نومبر 2012 منجر به درگیری با عزاداران حسینی فیلم بردار جمیس اودا تولکی ترگور رژیم سهیونستی و جنایتکار اسلامی به پایانت سلام کن مرگ بر خامنه ای و طرفدارنش

"نسرين ستوده به وضعيت خطرناکی رسيده است


رضا خندان، همسر نسرين ستوده، وکيل و فعال حقوق بشر که هم‌اکنون در زندان در اعتصاب غذا به‌سر می‌برد گفت همسرش به وضعيت خطرناکی رسيده است.

کمپين بين‌المللی حقوق بشر در ايران امروز، چهارشنبه هشتم آذرماه در گفت‌وگو با رضا خندان، همسر نسرين ستوده، از آخرين وضعيت وی در زندان پرسيد.

نسرين ستوده در اعتراض به عدم اجرای آئين‌نامه اداره امور زندان‌ها و محروميت از حقوق يک زندانی از جمله عدم دسترسی به تلفن و ايجاد انواع محدوديت‌ها برای ملاقات با فرزندان خردسال خود و همچنين به‌ دليل تشکيل پرونده کيفری و صدور قرار ممنوعيت خروج از کشور برای همسر و دختر ۱۲ساله‌اش از روز ۲۶ مهرماه  (۱۷ اکتبر) دست به اعتصاب غذا زده است.

مسئولان قضائی ايران تاکنون نه تنها به خواسته‌های وی رسيدگی نکرده‌اند بلکه او را از روز چهارشنبه ۱۰ آبان‌ماه (۳۱ اکتبر) به سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوين منتقل کرده‌اند.

رضا خندان پرونده‌سازی برای دخترش را از "عجيب‌ترين پديده‌های قضائی در تمام دنيا" دانست و گفت: در هيچ کجای دنيا برای يک بچه به خاطر مادرش پرونده سياسی درست نمی‌کنند
آخرين ملاقات رضا خندان با نسرين ستوده روز گذشته انجام شده است که هم‌زمان با چهلمين روز اعتصاب غذای اين فعال حقوق بشر بود.

رضا خندان گفت همسرش تا هفته پيش به ۴۳ کيلو رسيده بود و در اين هفته به‌طور قطع چند کيلو کاهش وزن داشته است.

وی از محسوس بودن لاغری همسرش و کوچک شدن بيش از حد صورت و تورفتگی چشمانش گفت و افزود: "از ديروز که او را ملاقات کرديم متوجه شدم به وضعيت خطرناکی رسيده است."

همسر نسرين ستوده همچنين گفت نماينده وزارت اطلاعات در نخستين روز اعتصاب غذا به همسرش پيشنهاد کرده است اعتصاب غذا را تا آخر ادامه دهد.

رضا خندان افزود در حال حاضر همسرش شکستن اعتصاب غذای خود را به رفع پيگرد و ممنوع از خروجی دختر‌شان مهراوه منوط کرده و حاضر شده است پرونده خودش (رضا خندان) را فعلا ناديده بگيرد.

رضا خندان پرونده‌سازی برای دخترش را از "عجيب‌ترين پديده‌های قضائی در تمام دنيا" دانست و گفت: "او اولا زير سن قانونی است دوما هيچ جرم و بهانه‌ای هم ندارند."

وی افزود: "در هيچ کجای دنيا برای يک بچه به خاطر مادرش پرونده سياسی درست نمی‌کنند."

محمدجواد لاريجانی، دبير ستاد حقوق بشر قوه قضائيه ايران روز گذشته در نشست خبری خود به خبرنگاران گفت: "[نسرين ستوده] با خانواده‌اش اخيرا ملاقات خوبی داشته و وضع مزاجی‌اش هم کاملا خوب است."

لاريجانی افزود نسرين ستوده عليه نظام فعاليت نموده و از حرفه وکالت "سوء استفاده" کرده است.

نسرين ستوده ۱۳ شهريورماه ۱۳۸۹ بازداشت شد و به ۱۱ حبس تعزيری، ۲۰ سال محروميت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعيت از خروج از کشور، محکوم شد. زندان او در دادگاه تجديدنظر به شش سال کاهش يافت.

۱۳۹۱ آذر ۵, یکشنبه

ایران جامعه ای اسلامی نیست!


جامعه ایران به هیچ عنوان مذهبی نیست!!! بر خلاف خیلی از نظریات چاپلوسان و تملق گویان و شعبده بازان مذهبی و حتی برخی دیگر از مرتجعان که خود را در شکل و لباس اپوزسیون در می آورند در بحث و نظریات خود همیشه اینطور وانمود میکنند که اکثریت مردم درایران اعتقادات مذهبی دارند و یا مسلمانند، ولی بدون شک هر انسان منصفی با دید روشن و صحیح و آگاهانه بنگرد خواهد دید که: ایران  در دام یک نظام و حکومت پست و رذل مذهبی است تحت عنوان "جمهوری اسلامی" که با قوانین ارتجاعی و ضد بشر، سعی بر سلطه بر زندگی مردم و دخالت در بدیهی ترین و خصوصی ترین امور انسانها می کند و خفقان حاصله از طرف این رژیم است و اینطور بنظر می آورد که ایران یک کشور مذهبی است!
جنبش مذهبی و زهرآلود اسلام سیاسی بعینه دیده شده با سایه کریه و پست خود فقط با تعرض و جنایت بر علیه بشریت پایه های سست خود را حفظ کرده است، جامعه ای ایران در سکوتی قبل از طوفان است و پشت پیج بدون شک همگان خواهند دید که اتفاقی حتی بزرگتر از اتفاق "رنسانس" در ایران رخ خواهد داد، بطوری که آزادی و برابری و حقوق مساوی بین انسانها مشخصاً زن و مرد و کودک و پیر و جوان به تمام معنا پدیدخواهد آمد. مذهب و اعتقادات پوسیده و عقب مانده دود خواهند شد و حتی زنان جوامع غربی غبطه زنان در ایران را خواهند خورد، این یک رویا و آرزو نیست واقعیتی است که بدون شک همگان آن را خواهند دید... زنده باد آزادی و زنده باد برابری... مرگ بر جمهوری اسلامی...
کودک مذهب ندارد!
در قرن حاضر قرن بیست و یکم حضور مذهب و یا بهتر است بگوئیم زور و فشار مذهب در زندگی و حتی خصوصی ترین امورات انسانها یک معضل و ویروسی است که غیر از جرم و جنایت و بی حقوق کردن توده های عظیم مردمی دست آورد دیگری را بهیچ عنوان بهمراه ندارد و نداشته است!!!  هنگامی که سخن از مذهب می آوریم بحث ما بر می گردد به مذهب و قدرتی که در سیاست است بنام "اسلام سیاسی" بطور مثال: در خاور میانه از پایه ها و شاخه های اصلیش می توان "جمهوری اسلامی در ایران" را نامبرد، طول تاریخ نشان داده است که نقش مذهب در اجتماع ، آموزش و پرورش، دستگاه قضائی و... غیر از جرم و جنایت همانطور که بالاتر اشاره شد هیچ رویکرد دیگری از خود نداشته.
با تمام تعریفاتی که در مورد مذهب گفته شد، نباید گذاشت پدیده مذهب حالا تحت هر عنوان یا اسمی و یا هر جنبشی بر جسم و زندگی کودکان تعرض کند!!! در واقع می توان گفت: کودکان مذهب ندارند و باید با قوانین مدنی و انسانی زندگی کنند و بزرگ شوند، نقش مذهب وقتی که به قوانین و دستورات زندگی مردم راه پیدا کند همانند زهری مهلک برای عموم جامعه است! چه رسد حالا دنیای زیبا و خاص کودکان را بخواهند به این زهر وکثافت آلوده کنند، بدون شک این جنایت است بر کودکان، ننگ بر هر ارتجاع و خرافات... مر گ بر جمهوری اسلامی... زنده باد زندگی... زنده باد آزادی و برابری...
تحمیل مذهب به زندگی مردم!
در اکثر جوامع غربی و شرقی یکی از دست اندازها و تعرض مذهب به انسانها و سلب آرامش مردم از طرف مکان های باصطلاح خودشان مقدس همانند: مسجد و کلیسا و کنیسه و... صدا های ناهنجار و انکرالاصوات و همچنین تولید کننده آلودگی صوتی می باشد.
در جامعه ای مثل ایران که گیر یک نظام و حکومت وحشی و ضد زندگی است،با ترویج و تبلیغ مذهب، دائماً طبقه حاکم بر جامعه قصد عقب گرد و در تاریکی نگاه داشتن مردم جامعه می باشد، مادام که در این امر بیش از سی و سه سال است ناتوان و عاجز بوده است،و خب مسلماً مردم در گیر این نظام دیکتاتوری خواه و ناخواه مجبورند که صدای گوش خراش اذان را از مساجد و محل های دیگر تحمل کنند!
ولی نکته اینجاست که در جوامع غربی مشخصاً در اروپا بعد از عصر روشنگری و یا "رنسانس" و یا روشن تر اگر بخواهیم بگوئیم جدائی مذهب از سیاست و زندگی مردم باز هنوز که هنوز است مردم باید صدای ناقوس کلیساها را تحمل کنند و می توان گفت حتی کسانی که تعداشان هم کم نیست و برای فرار از دست مذهب به جوامع باصطلاح سکولار غربی پناه می برند باید همچنان وجود و تعرض مذهب را در زندگی خود و یا در آن جامعه باز باصطلاح سکولار تحمل کنند!!!

-در رابطه با انتخابات اخیر در امریکا


طی یک سال گذشته، خواست عمومی مردم امریکا را در جنبش تسخیر، یا 99% مشاهده کردیم. خواست عموم مردم امریکا تغییرات اساسی اقتصادی و برخورداری از یک زندگی بهتر خصوصاً برای طبقۀ متوسط و کم درآمد جامعه بوده و هست. در انتخابات 2012 امریکا شاهد بودیم که این خواست مردم با انتخاب مجدد اوباما، با اختلافی زیاد نسبت به رغیب خود، رامنی صورت گرفت. سؤال اینجاست که چه تفاوتی در نظرات و عملکرد دو کاندیدای ریاست جمهوری وجود دارد که مردم مجدداً اوباما را انتخاب کردند؟ اوبامایی که بسیاری از وعده های انتخاباتی دورۀ قبل خود را درخصوص بهبود وضع اقتصادی جامعۀ امریکا محقق نکرده بود! اوبامایی که وعده های خویش را درخصوص خواستهای جنبش 99% بکلی محقق نکرده بود، چطور مجدداً انتخاب شد؟!
پاسخ اینست که چون هردو کاندیدا راه حل مشخصی برای حل مشکلات اقتصادی جامعه ندارند و بحران اقتصادی موجود، که جزئی لاینفک از نظام سرمایه داریست با راه حلهای موجود هردو کاندیدا قابل رفع نمیباشد. هردو کاندیدا برای گذار از بحران اقتصادی موجود، مشابه دیگر کشورهای سرمایه داری، راه حل ریاضت اقتصادی و فشار بیشتر به طبقات متوسط و کم درآمد را در دستور کار خود دارند که عملاً راه حلی برای استقرار مجدّد نظام سرمایه داری و اصالت سرمایه میباشد. درنتیجه از نقطه نظر اقتصادی سیاست هردو کاندیدا تا حد زیادی منطبق برهم بوده و این نمیتواند علی رغم خواست عمومی جامعۀ امریکا مرتفع گردد. از سویی با توجه به سیستم انتخاباتی در امریکا، که عملاً یک سیستم توتالیتر دوحزبی میباشد، و عملاً حضور احزاب خلاف جریان، یا کاندیدای مستقلی در انتخابات غیرممکن است، آلترناتیو دیگری را پیش روی مردم، بجز عدم شرکت در انتخابات قرار نمیدهد. یعنی مردم تنها حق انتخاب یک، از دو را دارا میباشند، و این نهایت آزادی مردم در کشوری است که خود را رهبر دموکراسی در جهان میداند!
ولی با توجه به شعارهای رامنی در خصوص افزایش بودجه های نظامی و اقتدارگرایی جهانی و بعبارتی بازگشت به عصر بوش و ریگان، که هزینه های کمرشکنی بر دوش مردم قرار میدهد، چرا که این هزینه ها عملاً از مالیاتهای مردم پرداخت میشود، مردم امریکا را واداشت تا برای بازنگشتن به عصر نئومحافظه کاران(New Conservative) ها و جنگهای بیشتر، و پرهیز از هزینه های کمرشکن جنگ، به میدان بیایند و بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنند.
و امّا در خصوص سیاست خارجی امریکا، با توجه باینکه اوباما مجدداً انتخاب شد، شاهد تغییرات اساسی در آن نخواهیم بود؛ بخصوص در مورد خاورمیانه، که کماکان سیاست امریکا در جهت مهار و کانالیزه کردن انقلابهای منطقه، حمایت از اسرائیل و فشار و استهاله جمهوری اسلامی میباشد. در حقیقت دولت امریکا در خصوص رژیم ایران، بدنبال راه حلی برای برقراری مناسبات، و مهار رژیم از طریق فشارهای بین المللی میباشد و هرگز بدنبال سرنگونی این رژیم نیست ، و تنها چیزی که این معادله را برهم خواهد زد، حضور پررنگ مردم انقلابی ایران برای سرنگونی رژیم خواهد بود.

آکسیون علیه اعدام24 نوامبر 2012 در گتنبرگ سوئد عکاس جمیس اودا تولکی ترگور



آکسیون علیه اعدام 24 نوامبر 2012 در گتنبرگ سوئد عکاس جمیس اودا تولکی ترگور. زندنی سیاسی آزاد باید گردد سرنگون با کلیت و تمامیت رژیم جنایتکار اسلامی

آکسیون علیه اعدام24 نوامبر 2012 در گتنبرگ سوئد .فیلم از جمیس اودا تولکی ترگور

آکسیون علیه اعدام24 نوامبر 2012 در گتنبرگ سوئد .فیلم از  جمیس اودا تولکی ترگور

۱۳۹۱ آذر ۲, پنجشنبه

در حاشیه قتل عمد ستار بهشتی کارگر وبلاگ نویس


دست نوشته ام را با آخرین نوشته ستار بهشتی در وبلاگ خود آغاز میکنم: " دیروز بنده را تهدید کردند به مادرت بگو به زودی رخت سیاه باید بپوشد. دهان گشادت را نمی‌بندی؟ می‌گویم کاری انجام نمی‌دهم که لازم به بستن دهانم باشد. می گویند وراجی زیاد می‌کنی، می‌گویم چیزی که می‌بینم ومی شنوم را می‌نویسم. می گویند هرکاری بخواهیم می‌کنیم، هر رفتاری را انجام می‌دهیم، شما باید خفه شوید و اطلاع رسانی نکنید وگرنه خفه خواهید شد بدون نام ونشان! بدون اینکه کسی بداند چه برسر شما آمده!"
ستار بهشتی متولد ۱۳۵۶،  یک کارگر ساده از دل جامعه ای آلوده به تبعیض و نابرابری ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بود که به یک کارگر وبلاگ نویس و دشمن خطرناک این حکومت تبدیل شد. و به همین دلیل وی در تاریخ ۹ آبان ماه ۱۳۹۱ توسط پلیس فتا دستگیر و به عنوان یک عامل مخلّ امنیت ملی ( در واقع مخلّ امینت جمهوری اسلامی) شناخته شد و نهایتا زیر شکنجه بازجویان وزارت اطلاعات به قتل رسید. آنچه که ستار می نوشت همان واقعیتهای تلخ، دردناک و ضد انسانی است که در جامعه ایران جریان دارد. او از استثمارمی نوشت، ازاستبداد، سرمایه داری، بی عدالتی، تبعیض، نابرابری، ازحقوق های معوقه کارگران تا تن فروشی و اعتیاد و هر معضلی که مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند. و تنها عامل آن را جمهوری اسلامی می دانست. او جمهوری اسلامی را عامل ظلم و ستم روا شده بر کارگران و مردم می دانست، از اینکه اکثریت مردم و کارگران با چه شرایط سخت و طاقت فرسائی مجبور میشود برای سیر کردن شکم خود و خانواده اشان بر ثروت سرمایه داران و طبقه حاکمه بیفزایند، او می نوشت که درد قشر کارگر چیست، درد زیر خط فقر بودن چیست، درد سرافکندگی در مقابل عزیزان گرسنه چیست. این همان افشا گری بود که حکومت به آن مهر "اقدام علیه امنیّت ملی از طریق فعالیت در شبکهٔ اجتماعی و فیس بوک" زد و لذا اقدام به حذف چنین فردی کرد. البته در اذهان عمومی دیگر جا افتاده است که واژه کلیدی "اقدام علیه امینت ملی" همان مقوله به خطر افتادن امنیت جمهوری اسلامی است.
برای من چند نکته مهم در این واقعه تلخ مد نظر است که قصد دارم به آن بپردازم. اول اینکه جمهوری اسلامی یک حکومت دیکتاتوری است و یکی از شاخص ترین مختصات حکومت های دیکتاتوری این است که مخالفین خود را در وهله اول به عناوین مختلف حذف کند و نیز حق حیات را از آنها بگیرد. چرا که وجود افرادی چون ستار بهشتی که اقدام به افشاگری میکند و قلم آزادی به دست میگیرند، یک زنگ خطر برای این حکومت به شمار می آید. حکومت دیکتاتوری جمهوری اسلامی که بر پایه سرکوب و شکنجه و قتل هائی چون اعدام و غیره استوار است تاب و تحمل یک وبلاگ نویس مخالف را ندارد و شکنجه ستار بهشتی نه به قصد اعتراف گیری و یا هر چه دیگر بلکه به قصد حذف وی بوده است. این حکومت بر این امر آگاهی دارد که با کشتن ستار بر جنبش کارگری، جنبش آزادیخواهی و جنبش ضد دیکتاتوری پایان نداده است. چرا که تا زمانی که ریشه فقر، اختلاف طبقاتی و هرگونه نابرابری از بین نرود با حذف فعالین عرصه کارگری و دیگر عرصه ها این جنبش به پایان نمیرسد. از آنجائیکه چون جمهوری اسلامی نه توان و نه قادر به از بین بردن چنین معضلاتی نیست که هیچ، بلکه دامن زننده چنین وضعیت اسفناکی هست، با اینگونه اقدامات میخواهد آبروی نداشته خود را حفط کند، به اصطلاح، زور بازوئی نشان دهد تا بلکه عمر ننگین خود را کمی طولانی تر کند. ولی نکته پررنگ کشتن ستار و ستار ها و حاشیه های قتل عمدهای این چنینی یک واقعیت عظیم همیشگی را بار دیگر بر ملا میکند که جنبشهای مردمی زنده اند و در زیر پوست جامعه به فعالیت میپردازند.
نکته بعدی اینکه این حکومت و جنایتکاران دست اندرکار باید بدانند که " ماه پشت ابر نمی ماند" و هر چقدر تلاش کنند این جنایتها را پنهان و سانسور کنند به هدف نمیرسند و حکایت "آبی است که در هاون میکوبند."  مسئولان زندان در جواب سوال عموی ستار که علت مرگ را جویا می شود میگویند "خفه شوید و به شما ربطی ندارد." و نه تنها با ادبیات لمپنیزم پاسخ خانواده داغدیده جانباخته را میدهند بلکه منصور حقیقت پور نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی جمهوری اسلامی رسما اعلام میکند که " در خصوص ستار بهشتی مساله به گونه‌ای نیست که از سوی کمیسیون نیاز به ورود باشد و قطعا در صورت لزوم دستگاه‌های متولی به این مساله خواهند پرداخت و تا این لحظه نیز گزارشی در این زمینه به کمیسیون امنیت ملی نرسیده ‌است." اما آنچه همه این سانسورها را کنار میزند، شواهدی چون نامه ۴۱ نفر از زندانیان سیاسی است که اعلام کردند که "ستار بهشتی روزهای ۱۰ و ۱۱ آبان ۱۳۹۱ در بند ۳۵۰ اوین بوده و آثار شکنجه در تمام قسمت‌های مختلف بدنش مشهود بوده‌است است".  و نیز دراظهارات زندانیان آمده که گفته اند "مچ‌های هر دو دستش به شدت کبود بوده و نشان می‌داده اصطلاحا "جوجه" شده ‌است." جوجه نوعی شکنجه است که دست‌ها را می‌بندند و افراد را در ضد انسانی ترین شرایط مانند جوجه از سقف آویزان می‌کنند و شکنجه میدهند. هم چنین ستار هنگام بازگشت از شکنجه گفته بوده: "میخواهند من را بکشند." بدین ترتیب واقعیت های اتفاق افتاده در این قتل کم کم بر ملا می شود و توسط مردم علی الخصوص جوانان و فعالین سیاسی در فضاهای اجتماعی نظیر فیسبوک، تویتر، بالاترین و گوگل پلاس به اشتراک گذاشته می شود. این همان قدرت همبستگی مردم است، که ماه را از پشت ابر بیرون می آورد. این افشا گری ها انجام شده تا نشان دهد اینها اقداماتی است که دارد در جمهوری اسلامی رخ میدهد و همه اینها در کارنامه جنایتهای روزانه این حکومت نوشته می شود و قطعا روزی میرسد که به همه آنها پرداخته شود. هرچند هم که احمدرضا رادان جانشین فرمانده‌ی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی و عده ای از عاملین حکومتی خود را به موش مردگی بزنند و اظهار تاسف بکنند و مساله پیگری را به این کمیته و آن کمیته واگذار کنند، شواهد پزشکی قانونی، اظهارات زندانیان و آگاهی سیاسی و تاریخی عموم مردم جامعه ایران و حتی جوامع بین الملل از عملکرد جمهوری اسلامی در طی بیش از سه دهه این واقعیت را مسجل میکند که ستار بهشتی تحت شکنجه جمهوری اسلامی به قتل رسیده است. و اینجاست که قطعا بسیاری از مردم این جمله عوامل جمهوری اسلامی را به خودشان برگرداندند و گفتند این شما هستید که باید دهن گشادتان را ببندید.
و نکته آخر موضع و عملکرد مدیای راست خارج از ایران است که علی رغم مسجل بودن واقعیت این رویداد تلخ تاریخی اقدام به خبر رسانی کردند ولی نه با موضع محکوم کردن جمهوری اسلامی بلکه در قالب مدیای بی طرفی که سعی میکند فقط اتفاقات رخ داده را به شیوه خبر رسانی و پژوهشی دنبال کند. در این بین و در بطن این بی طرفی در کنار جمهوری اسلامی می ایستند و به یک باره خبر از ایست قلبی ستار بهشتی در زندان را منتشر میکنند. گرچه که رو شدن دست اینگونه مدیا در میان مردم ایران سابقه ای بس طولانی دارد  و پیوستن مردم به فضاهای اجتماعی اینترنتی به سوئی رفته است که حتی قدرت جولان دهی اینگونه مدیاها که نمیخواهند چهره واقعی جمهوری اسلامی را بر ملا کنند را پس زده اند و خود سکان افشا گری را به دست گرفته اند، اما سانسور وقایع توسط این مدیاهای محافظه کار در این شرایط حساس سیاسی ایران از نظر من بشدت وقیح و در عین حال محکوم است.

محکومیت جمهوری اسلامی در دادگاه لاهه


"ما اعلام می کنیم که: جمهوری اسلامی، مسئول جرایم فاحش خود بر علیه شهروندان است و حکومت در ایران مرتکب جنایت بر علیه بشریت شده است."
با بیان این جمله کوتاه اما مهم و پرمفهوم، شادی به خصوصی را  حاضران در دادگاه لاهه که علیه جمهوری اسلامی برگزار شده بود بر خود احساس کردند. حاضرین که هر کدام به نوعی چوب جنایات جمهوری اسلامی را بر تن خود احساس کردند.هر کدام از آن ها با در دست گرفتن عکس هایی از قربانیان در جمهوری اسلامی به تمام دنیا نشان دادند که چه بر سر آن ها آمده است.هر کدام از حاضرین، صحنه هایی را به جهانیان نشان دادند که بر زبان جاری نمی شود. از قتل عام زندانیان سال 67 گفتند. از کامیون هایی که اجساد را حمل می کردند، از گورهای دست جمعی و بی نام و نشان، از تهدید خانواده های اعدام شدگان و گرفتن پول گلوله ازآنها، از مادران عزاداری که با کندن خاک های خاوران دنبال اجساد عزیزان خود بودند، از امکان عدم برگزاری مراسم و یا حتی عدم امنیت سنگ قبرها. از اعدام نوجوانان و کودکان به دست پاسداران.
آری این ها تنها نمونه هایی از جنایات و ظلم های جمهوری اسلامی بوده که از بدو شروع کار خود انجام داده اند. این دادگاه که در مقابل چشم تمام جهانیان برگزار شد جمهوری اسلامی را محکوم کرد. سه روز تمام تعدادی از عزیزان که قربانی حکومت جمهوری اسلامی بودند سخن گفتند. از بی رحمی ها و جنایات ها گفتند. از دلتنگی هایشان برای عزیزانی که به دست حکومت منفور جمهوری اسلامی کشته شدند. از تجاوزهایی که بهشان شده بود و اما زمانی این دادگاه تشکیل شده است که منزوی ترین و منفورترین حکومت،جمهوری اسلامی است و هر روز پایه های حکومتش سست تر از روز قبل می شود و تمام مردم ایران هر روزه نفرت خود را از این هیولاها بیان میکنند.
در انتها نیز سخنان آخر هئیت شش نفره دادگاه را نیز به صورت خلاصه می گویم برای عزیزانی که در این دادگاه امکان حضور نداشته اند و نتوانستند آن را بر روی اینترنت هم ببینند.
دیوان تحت تاثیر مطالبی قرار گرفته است که مستند و محکم هستند.همه این اسناد نشان می دهد که جمهوری اسلامی جرایمی زیادی را علیه زندانیان اعمال کرده است و در جمهوری اسلامی، شکنجه و اعدام،تجاوزات جنسی و ناپدید شدن یک حقیقت غیر قابل انکار است.علاوه بر تمام این ها نیز، تمام خانوادگان زندانیان سیاسی تحت فشار بوده اند.
و در اینجا اشاره می کند به مصطفی سلطانی، فردی که رفته بود جنازه برادرش را از زندان بگیرد اما خود او هم هدف تیرهای حکومت قرار گرفت. هم چنین شهود نشان داده اند اعدام های فرا قضایی در سراسر ایران صورت گرفته است و مسئول آن کسی نیست جز جمهوری اسلامی.
در این دادگاه نیز دیوان آن پیشنهاداتی داده اند که به صورت خلاصه به آن اشاره می کنم:
1. جوامع بین المللی، باید در مورد این جنایت گسترده علیه بشریت تحقیق کند.
2. کمیسیونی تشکیل شود برای پیگیری این جنایت.
3.کمیسیون دائمی تشکیل شود تا درباره جنایات جمهوری اسلامی تحقیق کند.
4. دولت ها طبق قوانین بین المللی باید پیگیر مقامات حکومتی درایران شوند که مرتکب جنایات علیه بشریت شده اند.
من و تمام دوستان و همکارانم در سازمان جوانان کمونیست نیز از این رای دادگاه استقبال کرده و از تمام جوامع بشری و نهادهای بین المللی خواستاریم تا جنایات جمهوری اسلامی را نادیده نگرفته و آن ها را محکوم کنند.
پی نوشت: در بخشهایی از این مطلب، نقل هایی از مطلب مینا احدی از این دادگاه استفاده شده است.(ریحانه).
این مطلب در نشریه جوانان کمونیست 573 به چاپ رسیده است نشریه می توانید از اینجا دانلود کنید

۱۳۹۱ آبان ۲۸, یکشنبه

یکشنبه ۲۷ آبان از ساعت هشت صبح خانواده های ده محکوم به اعدام در مقابل استانداری سنندج تجمع میکنند. لطفا اطلاع رسانی کنید!


کمیته بین المللی علیه اعدام اطلاعیه شماره ۹

طبق خبری که به کمیته بین المللی علیه اعدام رسیده است٬ فردا یکشنبه ۱۸ ماه نوامبر از ساعت هشت صبح خانواده های محکومین به اعدام از سنندج : هوشیار محمدی٬ جمشید دهقانی٬ جهانگیر دهقانی٬ اصغر رحیمی٬ بهنام رحیمی٬ بهرام احمدی٬ محمد ظاهر بهمنی٬ کیوان زند کریمی٬ حامد احمدی٬ کمال مولایی٬ در مقابل استانداری تجمع میکنند. این ده نفر از سه شنبه در سلول انفرادی در قزل حصار هستند و هر لحظه ممکنست اعدام شوند.
این تجمع در ادامه تظاهراتی است که امروز این خانواده ها در مقابل ستاد خبری وزارت اطلاعات در شهر سنندج داشتند.کمیته بین المللی علیه اعدام از رسانه های فارسی زبان از شبکه های خبری و از فعالین در فیس بوک و مدیای اجتماعی دعوت میکند که فورا خبررسانی کنند. این خانواده ها را تنها نگذارید.
اعدام وحشیانه و قرون وسطایی است و باید در همه جا ممنوع شود. ما از مردم مبارز شهر سنندج دعوت میکنیم که با حضور و ابراز همبستگی با این خانواده ها کمک کنند که مانع اجرای احکام اعدام این ده نفر شویم. از همه سازمانهای مخالف اعدام و از احزاب سیاسی اپوزیسیون دعوت میکنیم در این حرکت اعتراضی شریک شده و به شکل گرفتن یک جنبش اعتراضی گسترده تر علیه اعدام ها در ایران کمک کنند.
کمیته بین المللی علیه اعدام از همگان دعوت میکند که در سراسر جهان به احکام فزاینده اعدام در ایران اعتراض کنند.
روز ۲۴ نوامبر روز اعتراض عمومی به اعدامها در ایران٬ روز دفاع از زندانیان سیاسی در ایران و روز ابراز نفرت از قتل ستار بهشتی٬ جمیل سویدی و اعتراض به اعمال فشار حکومت علیه نسرین ستوده است. در این حرکت مهم شرکت کنید.

کمیته بین المللی علیه اعدام
شنبه ۱۷ نوامبر ۲۰۱۲

گزارش تصویری از سمینار چشم انداز نزدیکی و اتحاد نیروهای کمونیسم کارگری





گزارش تصویری از سمینار چشم انداز نزدیکی و اتحاد نیروهای کمونیسم کارگری. سرنگون باد کلیت رژیم جنایتکار اسلامی

کميته بين المللي عليه اعدام اطلاعيه شماره ۱۰: تجمع خانواده هاي محکومين به اعدام در مقابل استانداري سنندج ادامه دارد.


امروز يکشنبه ۲۸ آبان ماه خانواده هاي ۱۰جوان محکوم به اعدام در سنندج در مقابل استانداري تجمع کرده و خواهان لغو احکام اعدام فرزندان خود شدند.
اين خانواده ها از روز گذشته تجمعات اعتراضي خود را عليه اعدام فرزندان خود شروع کرده و قصد دارند اين تجمعات را ادامه دهند. ده جوان سنندجي در زندان قزل حصار به سلول انفرادي منتقل داده شده اند و رژيم اسلام قصد اعدام آنها را دارد.
تجمع خانواده ها از روز گذشته در مقابل ستاد خبري وزارت اطلاعات آغاز شده و طبق خبري که به کميته بين المللي عليه اعدام رسيده است٬ امروز هم در مقابل ستاد خبري و هم استانداري تجمع بوده و خانواده ها خواهان لغو احکام اعدام هستند.
جمهوري اسلامي ايران در دو روز گذشته چهار نفر را اعدام کرد. در زنجان يک نفر٬ در تهران يک زنداني و در رضاييه دو زنداني اعدام شدند.
اعدامها در سراسر ايران ادامه دارد و حکومت اسلامي ايران ميخواهد به اعدام دسته جمعي ده فعال سياسي در قزل حصار دست بزند. به اين اعدامها بايد متحدانه اعتراض کرد.
ما از همگان دعوت ميکنيم که در روز ۲۴ نوامبر در اعتراضات بين المللي عليه اعدام در شهرهاي مختلف و همچنين در ايران شرکت کنند. از مردم رزمنده سنندج دعوت ميکنيم که اين خانواده ها را تنها نگذاشته و در اعتراضات آنها فعالانه شرکت کنند.

کميته بين المللي عليه اعدام
۱۸ نوامبر ۲۰۱۲

۱۳۹۱ آبان ۲۴, چهارشنبه

آتشباری به سوی پهپاد آمریکا و احتمال جنگ در خلیج فارس

یازدهم آبان دو فروند جنگنده نیروی هوایی سپاه پاسداران به وی یک پهپاد تجسسی غیرمسلح آمریکا آتش گشودند و یک هفته بعد خبر این رویداد از سوی آمریکا رسانه‌ای شد و در پی آن، سپاه پاسداران در ایران نیز رویداد مذکور را تائید کرد.

تاخیر در اعلام این خبر و این که جمهوری اسلامی نتوانست یا نخواست این پهپاد را ساقط کند یا آن را مانند پهپاد آر کیو ۱۷۰ آمریکا سالم به زمین بنشاند ضمن این که پرسش‌های مهمی را مطرح می‌کند احتمال درگیری نظامی ناخواسته در خلیج فارس را افزایش می‌دهد.

عدم ‌توانایی پهپاد‌ها برای جنگ هوایی

پهپادهای آمریکا، به ویژه پهپادهای تجسسی آن، در مقابل جنگنده‌های دشمن قادر به دفاع از خود نیستند. ده سال پیش، نیروی هوایی آمریکا شماری از پهپادهای پرِدِتُور خود را به طور آزمایشی به موشک‌های برد کوتاهِ هوا به هوای استینگرمجهزکرد، ولی در عمل دریافت که این موشک‌ها نمی‌توانند پهپاد‌ها را از حمله‌های جنگنده‌های دشمن مصون نگه دارند و به همین جهت از مسلح کردن آنها برای جنگ هوایی دست کشید.

سرعت پهپاد‌ها به مراتب کمتر از جنگنده‌هاست و شناسایی جنگنده‌های دشمن و اقدام به‌موقع برای گشودن آتش هم به کارآیی خدمه پهپاد‌ها روی زمین بستگی دارد و هم به مجهز کردن این پرنده‌ها به سامانه‌ها و هوش مصنوعی فوق‌العاده. کار‌شناسان نظامی آمریکا بر این باورند که این کار مستلزم ده‌ها سال زمان برای تحقیق و تجربه است.

پهپاد، لقمه بی‌دردسر برای جنگنده‌ها

با این حساب معلوم نیست که چرا دو فروند سوخوی ۲۵ نیروی هوایی سپاه پاسداران نتوانستند پهپاد ام - کیو- یک پردتور آمریکا را هدف قرار دهند. وزیر دفاع ایران می‌گوید اقدام به‌موقع هواپیماهای جمهوری اسلامی منجر به «فرار پهپاد آمریکا» شده است. اما با توجه به سرعت کم پردتور – نزدیک به صد مایل در ساعت – و توانایی‌های سوخوی ۲۵ از جمله سرعت نزدیک به یک ماخ آن، ره‌گیری و ساقط کردن پهپاد آمریکا نمی‌توانست کار مشکلی باشد.

یکی از علل این کار می‌تواند عدم کارآیی خلبانان سپاه باشد و دیگر این که، به گفته سرتیپ حاجی‌زاده، فرمانده نیروی هوایی سپاه، به خلبانان دستور داده شده بود که به چند تیر اخطار بسنده کنند. با این اوصاف جمهوری اسلامی خواسته است به آمریکا هشدار دهد و در عین حال از بالا گرفتن تنش بین تهران و واشینگتن پرهیز کرده است.

علت تاخیر در اعلام رویداد

برخی از گزارشگران آمریکایی یک هفته تاخیر در انتشار این رویداد را با انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا مرتبط می‌دانند، ولی مقام‌های پنتاگون، وزارت دفاع آمریکا، این ارتباط  را رد می‌کنند. به گفته این مقام‌ها، ماموریت‌های تجسسی هواپیما‌ها و پهپاد‌ها کاملا محرمانه‌اند و خبرهای مربوط به این گونه ماموریت‌ها تنها در صورت لزوم در اختیار رسانه‌ها قرار می‌گیرد.

کریستوفرهامر، ناخدای بازنشسته نیروی دریایی آمریکا، که پیشینه خدمت در ناوگان پنجم را نیز در کارنامه خدمتی خود دارد، به روزنامه کریسشن ساینس مانیتور گفته است که علت تاخیر می‌تواند ناشی از بررسی دقیق اطلاعات ضبط شده در پهپاد باشد که معمولا پنج تا شش روز طول می‌کشد.

به گفته او، تحلیل اطلاعات نوار‌ها و حس‌گرهای پهپاد می‌تواند اطلاعات جالبی را در مورد تیرهای شلیک شده و توانایی هواپیما‌های سوخوی سپاه در اختیار آمریکا قرار دهد. تحلیل‌گران پنتاگون می‌توانند تشخیص دهند که این هواپیما‌های سوخوی ساختِ روسیه در ایران بهینه‌سازی شده‌اند یا نه و بالاخره از عکس‌های دوربین‌های بسیار حساس پهپاد کار‌شناسان می‌توانند به نحوه کارکرد موتورهای این هواپیما‌ها و مرغوبیت سوخت مصرف شده آن نیز پی ببرند. سوخت نامرغوب می‌تواند نشانه عدم توانایی پالایشگاه‌های ایران برای تولید سوخت مناسب برای هواپیماهای جت باشد.

در مقابل جمهوری اسلامی دلایل دیگری را برای تاخیر در رسانه‌ای شدن این رویداد ارائه کرده است. سرتیپ حاجی‌زاده، فرمانده نیروی هوایی سپاه، گفته است که هدف جنگنده‌ها اخطار به آمریکا بود و دلیلی برای اعلام این موضوع به رسانه‌ها وجود نداشت، و این که «اگر... قصدمان این بود که آن [پهپاد] را بنشانیم یا مورد اصابت قرار دهیم، لاشه آن امروز در اختیار ما بود».

نقض حریم هوایی

جرج لیتل، سخنگوی پنتاگون، به رسانه‌ها گفته است که پهپاد آمریکا شانزده مایل با سواحل ایران فاصله داشته است: پهپاد «به‌هیچ وجه در حریم هوایی ایران نبود»؛ قطع نظر از این رویداد آمریکا تصمیم دارد پرواز پهپاد‌هایش را در حریم هوایی بین‌المللی ادامه دهد و از این راه جمهوری اسلامی را از این قصدش آگاه کرده است.

حریم دریایی ایران ۱۲ مایل دریایی (۲۲.۲ کیلومتر) است و معمولا حریم هوایی بین‌المللی بعد از حریم دریایی شروع می‌شود. گرچه پنتاگون نقطه‌ای را که هواپیماهای سوخوی به روی پهپاد آتش گشوده‌اند مشخص نکرده است، برخی از رسانه‌های غربی گزارش کرده‌اند که پهپاد در شرق کویت پرواز می‌کرده است، نقطه‌ای که حریم هوایی ایران و عراق و کویت تلاقی می‌کنند و تشخیص حریم هوایی این کشور‌ها در این نقطه، به‌ویژه در مواقعی که وقت زیادی برای تصمیم‌گیری در کار نباشد، کار آسانی نیست.

در مقابل فرماندهان ارشد سپاه پاسداران تاکید کرده‌اند که پهپاد آمریکایی در حریم هوایی ایران پرواز می‌کرده است. به تازگی (۲۱ آبان) فرمانده نیروی هوایی سپاه به خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، گفت که پهپاد مذکور ضمن «پرسه زدن بر فراز جزیره خارک» مشغول جمع‌آوری اطلاعات اقتصادی مربوط به مسائل نفتی و تردد نفتکش‌ها بوده است.

احتمال درگیری در خلیج فارس

گرچه این اولین بار است که جمهوری اسلامی به روی یک پهپاد آمریکایی آتش گشوده است، به نظر نمی‌رسد که در این برهه از زمان آمریکا واکنش نشان دهد، گو این که واشینگتن به تهران اطلاع داده است که پرواز پهپاد‌ها در حریم هوایی منطقه قطع نخواهد شد. به‌رغم این، حضور گسترده یگان‌های ناوگان پنجم ایالات متحده در خلیج فارس و دریای عمان، تشدید تحریم‌های آمریکا علیه ایران و بالا گرفتن تنش بین دو کشور امکان درگیری ناشی از سوء‌تفاهم را در آب‌های منطقه افزایش داده است و این می‌تواند آغازگر جنگ بین دو کشور باشد.

یکی از راه‌های جلوگیری از درگیری ناخواسته ایجاد خط تلفن قرمز بین دو کشور است که دریاسالار مایکل مالن، رئیس ستاد مشترک وقت آمریکا، در شهریورماه گذشته برقراری آن را مطرح کرد که با واکنش منفی ایران مواجه شد.

روز گذشته، ۲۱ آبان، نیز سرلشکر یحیی رحیم صفوی، مشاور نظامی آیت‌الله خامنه‌ای، با رد زمزمه‌های تازه در مورد این تلفن به خبرنگاران گفت که ایران درخواست آمریکا برای برقراری تلفن قرمز را رد کرده است.

کميسيون امنيت ملی مجلس درباره مرگ ستار بهشتی گزارش داد

کميسيون امنيت ملی مجلس شورای اسلامی روز چهارشنبه، ۲۴ آبان، گزارش مقدماتی خود درباره مرگ ستار بهشتی، وبلاگ‌نويس منتقد حکومت ايران، را ارائه کرد و همزمان فرمانده نیروی انتظامی گفته که اگر در این زمینه قصوری شده باید آن برخورد کرد.

در اين گزارش کوتاه که به بازداشت آقای بهشتی توسط پليس سايبری ايران (فتا) و مرگ او در بازداشتگاه اشاره شده است، از قوه قضاييه ايران خواسته ‌شده است که «در صورت احراز تخلف با عناصر متخلف برخورد قانونی» کند.

بر اساس اين گزارش، کميسيون امنيت ملی مجلس شورای اسلامی اعتقاد دارد اصل موضوع فوت ستار بهشتی «نيازمند بررسی دقيق و جدی» است و از اين رو يک قاضی «باتجربه، دارای درجه ممتاز قضايی و عضو کميسيون امنيت ملی» مامور رسيدگی به اين پرونده خواهد شد.

کميسيون امنيت ملی مجلس شورای اسلامی در گزارش خود همچنين اعلام می‌کند که در انتظار اعلام نتايج آزمايش‌های پزشکی قانونی دراين‌باره است و هنوز اين نتايج اعلام نشده است.

گزارش اين کميسيون در حالی در صحن علنی مجلس شورای اسلامی قرائت شد که در روزهای قبل، برخی از اعضای کميسيون امنيت ملی به صورت تلويحی مرگ ستار بهشتی را معلول عوامل طبيعی ذکر کردند.

محمدحسن آصفری، عضو اين کميسيون روز سه‌شنبه، ۲۳ آبان، گفت: «هيچ اثر ضربه يا خوراندن چيزی که سبب فوت ستار بهشتی وبلاگ نويس شده باشد، وجود ندارد و پزشکی قانونی،‌ ايست قلبی را دليل مرگ اعلام کرده است.»

علاءالدين بروجردی، ریيس کميسيون امنيت ملی و سياست خارجی مجلس شورای اسلامی نيز ادعا کرده است که تحقيقات اوليه نشان می‌دهد آثار ضرب و شتم در بدن بهشتی وجود ندارد.

گفته می‌شود مرگ آقای ستار بهشتی در زندان بر اثر شکنجه بوده است. وب سايت خبری «کلمه» نزدیک به مخالفان، در همين راستا تصوير شکايتنامه‌ای منسوب به ستار بهشتی را منتشر کرده که در مدت بازداشت نگاشته شده است. او در اين شکايتنامه از ضرب و شتم خود توسط نيروهای پليس فتا خبر می‌دهد.

در همين حال روز دوشنبه غلامحسين محسنی اژه‌ای، دادستان کل کشور و سخنگوی قوه قضاييه نيز علائم کبودی بر بدن آقای ستار بهشتی را تاييد کرد.
آقای اژه‌ای روز دوشنبه اظهار داشت: «پزشکی قانونی نظريه‌ای مفصلی داده است که در آن اعلام شده است پنج جای بدن اين فرد از جمله ساق پا، دست، پشت کتف و يکی از ران‌هايش دارای علامت کبودی است.»

مواجهه نمايندگان مجلس با واقعه مرگ ستار بهشتی

بر اساس گزارش‌ خبرگزاری‌ها، مجلس شورای اسلامی روز چهارشنبه شاهد واکنش انفرادی برخی از نمايندگان به موضوع مرگ ستار بهشتی نيز بود.
خبرگزاری مهر می‌نويسد، احمد بخشايشی نماينده مردم اردستان با اعلام تذکری در صحن علنی مجلس گفت: «مسئله‌ای در کشور اتفاق افتاده. برخی می گويند مرگ است و برخی اعتقاد دارند قتل است.»

او افزود: «در دنيا به زندانی سياسی احترام می گذارند. نبايد زندانی سياسی عمودی به بازداشتگاه برود و افقی برگردد.»

آقای بخشايشی اما گزارش‌های رسانه‌های خارجی دراين‌باره را به «شانتاژهای خارجی» تعبير کرد و گفت که مسئله مرگ ستار بهشتی «نبايد باعث زير سئوال رفتن شخصيت حقوقی پليس شده و پای نظام و رهبر انقلاب نوشته شود».

ابراهيم نکو نماينده ديگری بود که امروز در مجلس شورای اسلامی نسبت به اين اتفاق و اخبار مربوط به آن موضع‌گيری کرد.

به گفته اين نماينده شهرستان رباط کريم، «نبايد به واسطه مرگ يک وبلاگ‌نويس نظام را زير سئوال» برد.

آقای نکو اضافه کرد: «دوستان چطور به خود جرات می‌دهند که اين حرف‌‌ها را بزنند؟ در کشورهای غربی هر روز اين اتفاقات می‌افتد اما آب از آب تکان نمی‌خورد.»

پيش از اين احمد توکلی ضمن آن که موضوع مرگ ستار بهداشتی را برای اولين بار در مجلس شورای اسلامی مطرح کرد، از قوه قضاييه و وزارت امور خارجه ايران خواست که سکوت خود را دراين‌باره بشکنند.

او گفت: «دولت‌های خارجی در اين باره غوغا به پا کردند. چرا وزارت خارجه و دستگاه قضايی در اين خصوص توضيح نمی‌دهند، مرگی اتفاق افتاده و بايد توضيح داده شود.»

اشاره آقای توکلی درباره «دولت‌های خارجی» به موضع‌گيری ويکتوريا نولاند، سخنگوی وزارت امور خارجه ايالات متحده در اين ‌باره باز می‌گردد.

خانم نولاند روز جمعه، ۱۹ آبان، ضمن ابراز همدردی با خانواده آقای ستار بهشتی، او را «يکی از هزاران قربانی خشونت و سرکوب جمهوری اسلامی» دانست.

فرمانده نيروی انتظامی: با مقصران برخورد می‌کنيم

واقعه مرگ ستار بهشتی در زندان، واکنش فرماندهان نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران را نيز در پی داشته است.

بر اساس گزارش خبرگزاری دانشجويان ايران (ايسنا)، اسماعيل احمدی‌مقدم، فرمانده نيروی انتظامی روز چهارشنبه، ۲۴ آبان، گفت: «پرونده اين وبلاگ‌نويس در دادسرا است و چون رياست قوه قضاييه دستور رسيدگی ويژه به آن را صادر کرده، ما نيز در نيروی انتظامی برای مشخص‌ شدن ابعاد اين پرونده با قوه‌قضاييه همکاری داريم.»

او افزود: «ماموران مورد نظر در حال حاضر در اختيار دادسرا برای بازجويی هستند و اگر به نتيجه‌ای برسيم که قصوری بوده، با مقصران آن برخورد قاطع و قانونی را به عمل خواهيم آورد.»

احمد رادان، جانشين فرماندهی نيروی انتظامی ايران نيز روز گذشته از تشکيل تيمی توسط نيروی انتظامی برای بررسی واقعه مرگ ستار بهشتی خبر داد.

آقای رادان، ضمن اظهار تاسف از مرگ ستار بهشتی در زندان گفت: «اگر در درون نيروی انتظامی قصوری باشد و تيم تحقيق به اين نتيجه برسد به شدت با مقصران حادثه برخورد خواهد شد و اين نيروی انتظامی در اين خصوص تعارف ندارد.»

پيش از اين، وبسايت خبری «شبکه ايران» از بازداشت سه متهم در رابطه با مرگ آقای بهشتی خبر داده بود.

بر اساس اين گزارش، متهمان مسئولان بازجويی از ستار بهشتی بوده‌اند که «بازداشت و تحويل دادسرای نيروهای مسلح» شده‌اند.

عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران نيز روز سه شنبه اظهار داشت که چند تن در رابطه با اين پرونده بازداشت شده‌اند، اما او به تعداد متهمان و مقام آنها اشاره‌ای نکرد.

ستار بهشتی، کارگر وبلاگ‌نويس به هنگام مرگ ۳۵ سال داشت. او روز ۹ آبان به اتهام «اقدام عليه امنيت ملی از طريق فعاليت در شبکه اجتماعی و فيس بوک» بازداشت شد و روز ۱۳ آبان در بازداشتگاه نیروی انتظامی درگذشت.